ادامه ی نیمه ی اول ماه نهم
از اونجایی که شبها دوسه بار برای خوردن شیر از خواب بیدار میشی دیشب در حین نوشتن پست قبلی بیدار شدی و من مجبور شدم خاطرات نیمه ی اول نه ماهگیتو نیمه تموم بذارم و حالا بقیه ش: از شیرین کاریای جدیدت سرک کشیدن تو کابینت ها و بیرون ریختن محتویات اونه... دیگه خودت یاد گرفتی در کابینت رو باز کنی و ببندی...حالا موندم از دستت چکار کنم؟؟؟آخه این کارت خیلی خطرناکه دختر کنجکاو من... بعضی وقتا اقا جون برای دیدن تو میاد خونه مون...خیلی خیلی دوستت داره هرچی که باشه نوه ی اولشی و براش خیلی عزیزی و این عکس از عاشقانه های تو و آقاجونه... چند روزی بود دیگه از دست من غذا نمیخوردی و حتما باید دستت میدادم تا بخوری اون روز که آقا جون اومد آش رشته در...
نویسنده :
مامان مینا
2:24